Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-05-05@16:03:06 GMT

رمانی در حکم تاریخ انقلاب و جنگ

تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۱۴۱۱۸۱

رمانی در حکم تاریخ انقلاب و جنگ

مهدی کیوان، استاد تمام بازنشسته تاریخ دانشگاه اصفهان در روزنامه اعتماد نوشت: ورود به نقد رمان «خاک سرد است» برای بنده که به عنوان مدرس و پژوهشگر تاریخ مختصر اعتنا و اعتباری کسب کرده‌ام تا حدی شگفت‌انگیز می‌نماید. با توجه به این نکته اگر برای این امر دست به قلم بردم، در درجه نخست به اعتبار شناخت طولانی و تقریبا عمیقی است که از فیاض زاهد، خالق رمان خاک سرد است، دارم و از آنجا که در رمان مذکور بخش‌های تاریخی یا رمان‌گونه‌ای از تاریخ انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ و تاریخ جنگ ایران و عراق یافتم بر آن شدم تا با افتخار، به بررسی و نه نقادی این اثر گرانسنگ و سخت ماندگار بپردازم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در این راستا، زاهد را از همان آغاز، یعنی دوره دانشجویی در دانشگاه اصفهان، پوینده‌ای مصمم یافتم، زیرا با پرسش‌هایی که مطرح می‌کرد و خاص وی بود به زمانه‌ای که در آن می‌زیست، نشان می‌داد که علاوه بر تاریخی دیدن می‌خواهد با منشی هنرمندانه، همچون نویسنده یک رمان یا سازنده یک فیلم مستند نیز به زندگی بنگرد. از آنجا که همان زمان، در جبهه‌های جنگ ایران و عراق حضور چشمگیری داشت، شاید پیش‌طرح این رمان را در خاطر می‌پروراند.

رمان تاریخی دلنشینِ خاک سرد که به دستم رسید، با اشتیاق آن را خواندم. اگر امروز کتاب را به عنوان یک رمان می‌خوانیم برای نسل فردا حکم تاریخ انقلاب و جنگ ایران و عراق را خواهد داشت. گرچه جغرافیای تاریخی اولیه داستان بندر پهلوی است و زمان آن دهه‌های پنجاه و شصت و شرایط حاکم شرایط جنگی، برای بار دوم که رمان را می‌خوانی متوجه می‌شوی که آن جغرافیا، زمان و شرایط محدود در حقیقت به همه جغرافیا و تاریخ ایران و شرایط حاکم بر آن تعلق دارد.

برای خوانند‌ه‌ای که زاهد تاریخدان را می‌شناسد، پرسش اصلی این است که بر خالق رمان خاک سرد است چه گذشت که از دانسته‌ها و خاطرات دوران جوانی خود که می‌توانست به صورت «خاطرات عمر» یا عمری که گذشت، بنگارد دست شست و به کار سترگ رمان‌نویسی دست زد.

در اینجا لازم دانستم به نکاتی چند اشاره کنم که به نسبت شعر، تاریخ و حکایت که در ادبیات ما پیشینه‌ای دیرین دارند، رمان‌نویسی پدیده‌ای جدید است. در ادبیات ایرانی، آنجا که تاریخ و حکایت با ترس، از بیان واقعیات پرهیز می‌کردند، شاعر آن پرهیز یا کمبود را جبران می‌کرد؛ در حالی که در مغرب‌زمین، جبران‌کننده آن کمبود رمان بود. اینجاست که نخستین پرسش ما از کتاب خاک سرد است، جواب داده می‌شود. زاهد که می‌داند عصر شاهنامه‌گویی به سرآمده، شاهکار‌های روزگار جوانی خود را به زبان رمان بیان می‌کند. شاید او، بدون آنکه خود بداند، از این شیوه نوشتن برگرفته از رمان‌نویسی عهد روشنگری اروپا وام گرفته است.

یکی از ویژگی‌های شیوه نگارش رمان این عهد، تمایز قلمرو شاعر و مورخ است. در قرن هجدهم، در تاریخ مدرن اروپا، افق انتظار جدیدی گشوده شد و از آن پس، واقعیت شاعرانه و واقعیت تاریخی با هم در رابطه جدیدی قرار گرفتند (همان رابطه دیرینه‌ای که در ادبیات فارسی میان شعر و تاریخ وجود داشته است). نخستین فرآیند تاثیر متقابل و تدریجی رمان و تاریخ‌نگاری عهد روشنگری و بعد از آن این‌گونه است. هر قدر رمان برای بازنمایی واقعیت تاریخی پرمدعاتر شد، نگارش تاریخ برای خلق واحد‌های متمایز و پرمعنی پویاتر شد. اتفاقی که بدون آن تاریخ نمی‌توانست خود را متمایز نشان دهد. اگر این پرسش طرح شود که دست‌کم در آلمان، «رمان» یا «تاریخ» کدام یک بر دیگری پیشی گرفتند، در پاسخ باید گفت؛ این رمان بود که به عبارتی «تاریخ حقیقی» نام گرفت؛ درست پیش از آنکه مورخان از نقل تاریخی درون رمان فاصله گرفته، به تاریخ ناب روی آورند. (ر. ک، کوزلک، تاریخ مفهومی، ترجمه عبدی، صص ۳۳-۳۲)

خوانندگانی که با فیاض زاهد آشنایی دارند از خود می‌پرسند چه شد که زاهد تاریخدان رمان‌نویس از آب درآمد؟ تمامی این پرسش را زاهد پاسخ خواهد داد. ولی تا آنجا که به من ربط پیدا می‌کند، می‌توانم بگویم که او نوشتن رمان را به جای نوشتن تاریخ برگزید؛ همان‌گونه که شمار اندکی از وقایع‌نگاران هموطن ما زبان شعر را برای بیان تاریخ برگزیدند. اتفاقا فهم تاریخ ایران بدون فهم شعر فارسی ممکن نیست. در اروپا هم، سروانتس رمان دن کیشوت را نوشت که تاریخ روزگارش بود.

نکته دوم این است که می‌دانم نویسنده خون دل بسیار خورد تا اجازه انتشار رمان خود را گرفت، پس چنین آسان مگیریدش و چنین راحت منوشیدش. رمان خاک سرد است زبانی دارد که ساده و بی‌آلایش است، اما خالی از فخامت نیست. تا آنجا که بنده می‌فهمم زاهد زمانی دست به نگارش این کتاب زد که از دوره انقلابی بودن و نیز از زمان سیاستمداریش چندان رضایتمندی نداشت. البته برای معلمان واقعی تاریخ دوری از انقلابی‌گری یا سیاست‌پیشگی شرطی لازم است؛ زیرا معلم تاریخ حق پیشداوری ندارد. از بسیاری مباحث درباره علت تدوین این کتاب می‌گذریم، زیرا تصویر پشت جلد کتاب که قایق در دریای شن نشسته را نشان می‌دهد، گویای بسیاری از ناگفته‌هاست. بنابراین بی‌درنگ به نکات مهم متن می‌پردازم.

فصل‌های پنجاه و چهارگانه کتاب را به دو بخش تقسیم می‌کنیم. بخش اول پس از ذکر پیشینه سیاسی بندر پهلوی، به چگونگی تشکیل گروه‌های سیاسی از اسلامی و ملی گرفته تا جریان‌های چپ و زندگی مخفی این گروه‌ها و گردهمایی آن‌ها به دور از چشم ساواک می‌پردازد. یکی از نکات برجسته این بخش حضور برجسته و همکاری شخصی به نام اژدر است. اژدر فردی است عامی که برای پیروزی انقلاب از هیچ‌گونه همکاری دریغ نمی‌کند، اما پس از پیروزی انقلاب، جای او را فردی به نام ابراهیم لوچ می‌گیرد. ابراهیم لوچ که پیش از انقلاب عامل ایجاد مراکز فساد است، پس از پیروزی با تغییر چهره، جای اژدر را می‌گیرد. شخصیت دیگری که در قسمت اول به خوبی پردازش شده طلبه جوانی است که تلاش دارد پیام امام را به گوش مسجدیان نوجوان برساند.

بخش دوم کتاب به جنگ هشت‌ساله اختصاص دارد. زاهد که خود اهل جبهه و جنگ است در این بخش، هنرمندانه، همراه با کمی دلخوری از مسوولان، عملیات را روایت می‌کند. این روایت‌ها دو ارزش مضاعف دارد: اول، منبعی است دست اول و مطمئن برای تاریخ‌نویسانی که در آینده، برکنار از سانسور، برآنند تا تاریخ تحلیلی این جنگ را به نگارش درآورند.

دوم؛ راوی برای ثبت بی‌حرف‌وحدیث تاریخ جنگ، برای پرهیز از درهم و برهم‌گویی، تنها به دنبال جنگجویانی بوده که عموما از بندر پهلوی راهی جبهه‌ها می‌شدند. در کنار روایت جنگ، راوی با رعایت شرایط یک عشق پاک، عاشق و معشوق را به جبهه می‌کشاند. بیان این عشق تلخ فرجام بر جنبه رمانی «خاک سرد است» می‌افزاید. این بخش ما را به یکی از پرسش‌های پنهان در این رمان می‌رساند. به علاوه، روایت این عشق خواننده را به یاد تاثیر متقابل و تدریجی رمان و تاریخ‌نگاری متداول از عصر روشنگری به بعد می‌اندازد. نگارنده مقاله حاضر، با توجه به این عشق پاک، احساس می‌کند که اینجا یک فیلمساز مستقل و آزاده می‌تواند از کل مطالب رمان سناریویی با محوریت این عشق فراهم سازد.

راوی در خاک سی و سوم، به نشریه‌های نوظهور اشاره می‌کند که انقلاب را به انحراف و انحصار کشاندند. «جراید به هر که می‌خواستند اتهام می‌بستند. بازار مروت تعطیل شده بود...» نشریه حزب توده از سیاوش نیکنام، افسر نیروی دریایی سابق، به عنوان مامور ساواک یاد کرد. این افسر پدر افسانه یکی از فعالان چپ بندر پهلوی بود. بعد از انتشار این خبر، مردم به مغازه کتابفروشی نیکنام حمله‌ور شدند. افسانه وقتی به دکان پدر رسید که او را با چوب و باتوم له‌ولورده کرده بودند. افسانه که رسید پدر از پا افتاده بود. دختر ضجه‌ای زد و گفت: «پدرم را به خاطر مخالفت با ارتش شاه اخراج کردند. در این میان، تنها اژدر بود که افسانه و پدرش را نجات داد. دادگاه انقلاب او را به جرم همکاری با ساواک به حبس ابد محکوم کرد. سروان که تحمل این همه تحقیر را نداشت دست به خودکشی زد.» (خاک سرد است، صص ۲۶۴-۲۵۳)

در خاک‌های سی‌وششم و سی‌وهفتم، زاهد در پیوند با وضعیت اقتصادی مردم به انقلاب می‌پردازد. وقتی از کار صیادان فقیر بندر پهلوی به نفع اداره شیلات جلوگیری کردند، «صیادان قدیمی به طرف شیلات حرکت کردند گفتند ما شش‌ماه در انتظار شروع صیدیم... آقای رییس ما علیه ظلم انقلاب کردیم. ما شاه رو بیرون کردیم تا هزار فامیل نباشه. امام خمینی نگفت این انقلاب مال مستضعفینه! از ما مستضعف‌تر سراغ دارید؟» (ص ۲۶۶) در خاک سی‌وهفتم، با مقایسه زندگی مردم در دوره شاه با دوره بعد از انقلاب، زاهد به این نتیجه می‌رسد که «.. دوره بی‌رحمی بود. کسی به کسی رحم نمی‌کرد. مردمی که غذا را از دهان خویش برداشته در گلوی دیگری می‌گذاشتند، بخیل شده بودند. نه کسی به کسی اعتماد داشت نه به هم مهر می‌ورزیدند. این اتفاق خیلی زود میان مردم رسوخ کرد.» (همان ص ۲۸۱)

با نقل روایت زیر به عنوان صحنه‌ای تراژدی- کمدی و به نام آخرین شاهد، برای تدوین این رمان تاریخی به دوست ارجمندم فیاض زاهد تبریک گفته و آرزومندم با نوشتن رمان‌هایی مشابه، چشم به‌خواب‌رفته و نیمه‌هشیار جوانان وطن را رو به لایه‌های زیرین و ناپیدای این فاجعه غمبار تاریخی باز کند و ریشه‌ها و ویژگی‌های نگاه تاریخی و سنتی ازمدافتاده آنان را به آنان بنمایاند تا شاید از سوزاندن فرصت‌های بی‌برگشت جلوگیری شود.

این حکایت تراژیک- کمیک در خاک چهل و سوم نقل شده است. راوی در این حکایت به شرح گفت‌وگویی می‌پردازد که بر سر پخش ترانه‌ای از سوسن خواننده، میان راننده اتوبوس با یکی از رزمندگان اسلام درمی‌گیرد: همه می‌گن دیوونه‌م / خودم اینو می‌دونم. یکی از رزمندگان لب به اعتراض گشوده و می‌گوید: «کلی از دوست‌هامون شهید شدن برای اینکه این ترانه‌ها پخش نشه توی این کشور. اصلا اگر قرار بود همین ترانه‌های شیطانی رو گوش بدیم چرا انقلاب کردیم؟» راننده با زبان خاص رانندگان می‌گوید: «اگه رفقات برای این ترانه شهید شدن، سرشون کلاه رفته، چون برای چیز بی‌ارزشی جونشون رو دادن. رفقای تو برای آسایش و ناموس مردم شهید شدند... همین قدر می‌دونم انقلاب کردیم تا ظلم نباشه. زور نباشه... یه جوونی با تکیه بر اسلحه‌ش به آدمی مثل من زور نگه...» (همان صص ۳۳۳-۳۲۹)

منبع: فرارو

کلیدواژه: خاک سرد بندر پهلوی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۱۴۱۱۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فارسیان، پلکانی به بلندای تاریخ

ایسنا/گلستان فارسیان روستایی زیبا و تاریخی با معماری کم‌نظیر و پلکانی دراستان گلستان است که کوه‌های بلند، همچون مادری مهربان آن را در آغوش گرفته و از گزند زمان محفوظ داشته است.

روستای فارسیان برخلاف بعضی دیگر از روستاهای معروف شمال کشور، اسم و رسم چندانی پیدا نکرده و همین موضوع باعث شده تا جذابیت‌های آن بکرتر و تازه‌تر از روستاهای دیگر منطقه باشد. به لحاظ زیبایی می‌توان این روستا را با روستای ماسوله مقایسه کرد با این تفاوت که فارسیان خلوت‌تر است و فضایی دنج و دوست‌داشتنی در اختیار گردشگران قرار می‌دهد.

 این روستا دقیقاً در ۲۲کیلومتری قسمت شرقی گالیکش قرار دارد و به همین دلیل نیز گاهی به آن روستای فارسیان گالیکش گفته می‌شود. اولین چیزی که در بازدید از این روستا به چشم شما می‌خورد، معماری پلکانی خانه‌های این روستاست. البته دلیل پلکانی بودن این روستا، قرارگرفتن آن در دامنه‌های شمالی البرز است. همسایگی این کوه‌ها با پارک ملی گلستان باعث شده تا دامنه کوه‌های البرز از این جنگل بی‌نصیب نماند و از درختان افرا و بلوط پوشیده باشد.

به لطف چنین نعمتی، اهالی این روستا در مکانی زندگی می‌کنند که اطراف آن را کوه‌های سربه‌فلک‌کشیده‌ای فرا گرفته و دامنه این کوه‌ها به برکت درختان، جاذبه‌ای خاص و دیدنی پیدا کرده است. روستاهای «کیارام» و «فرنگ» را می‌توان از روستاهای همسایه فارسیان نام برد که این روستاها نیز جذابیت‌های بصری زیادی دارند.

معماری پلکانی و آب و هوای مطبوع فارسیان

درنتیجه کوه‌های سربه‌فلک کشیده‌ای با دامنه‌های سرسبزی که این روستا را در آغوش گرفته‌اند، آب‌وهوای این روستا کوهستانی و معتدل است و تابستان‌های بسیار خنکی دارد. به همین دلیل فارسیان به منطقه‌ای ایده‌آل برای مسافران و عشایر کوچ‌نشین در فصل تابستان تبدیل شده است. این روستا مسیری خوش آب‌وهوا دارد و همجواری این روستا با جنگل ابر باعث شده تا گردنه‌های زیبا و مناظرییلاقی چشم‌نوازی پیش‌روی گردشگران قرار بگیرد.

از آب‌وهوای پاک و دل‌انگیز این روستا که بگذریم به معماری زیبا و خاص آن می‌رسیم که باعث شده تا این روستا به لحاظ زیباشناختی نیز جاذبه‌ای خاص و فراموش‌نشدنی برای گردشگران داشته باشد. جاذبه‌ای که از آن صحبت می‌کنیم درواقع معماری پلکانی برخی از منازل این روستا است. در اینجا نیز مثل سایر روستاهای پلکانی ایران گویا خبری از حیاط مستقل در این خانه‌های روستا نیست و سقف هر خانه، کاربرد حیاط خانه همسایه منزل جلویی را دارد.

تپه «قنبر آباد» و آبشار «کبوتر خانه»

روستای فارسیان در دل طبیعت قرار دارد و به هر طرف که نگاه کنید، جلوه‌ای از هنرنمایی مادر طبیعت در پیش‌روی شما قرار می‌گیرد. از یک طرف کوه‌های سربه‌فلک‌کشیده پیش‌روی شما قد کشیده و از طرف دیگر جنگل‌های سرسبز صف کشیده‌اند. در اطراف این روستا چشمه‌های بی‌شماری است که از دل زمین می‌جوشد و آبی زلال و گوارا به شالیزارهای منطقه هدیه می‌کند.

تپه «قنبرآباد» فاصله چندانی با روستا ندارد. پس از بازدید از این تپه، راه آبشار «کبوتر خانه» را در پیش بگیرید و لحظاتی خاطره‌انگیز را در کنار این آبشار پنج طبقه تجربه کنید. در میان این روستا رودخانه‌ای با آبی گوارا جریان دارد که آب ۲۵ چشمه به داخل آن می ریزد.



دشت فارسیان و  اسب‌های رام نشدنی

روستای فارسیان، بهشت علاقه‌مندان به طبیعت است. در کنار مناظر طبیعی که پیش‌روی گردشگران قرار می‌دهد، دشتی سرسبز در اطراف این روستا وجود دارد که اسب‌های وحشی در آن آزادانه می‌تازند. بی‌شک یکه‌سواران علاقه‌مند اسب و سوارکاری، مات و مبهوت این منظره دیدنی می‌شوند. این دشت نزدیک به ۷ کیلومتر از این روستا فاصله دارد و در مسیر رسیدن به این دشت با راهی ناهموار طرف هستید که خودروهای معمولی از آن عبور نمی‌کنند. در نتیجه باید پاشنه کفش‌های خود را بالا بکشید و با پای پیاده مسیر دشت را در پیش بگیرید.



غذاهای محلی فارسیان

 یکی از بامزه‌ترین لذت‌های سفر خوردن خوراکی‌های محلی است. خوشبختانه در این زمینه نیز اهالی فارسیان هنر خود را نشان داده‌اند و خوراکی‌های خوشمزه این خطه زبانزد خاص و عام است. حتماً خوراکی‌های خوشمزه‌ای مانند «اشکنه کشک»، «آش شله»، «حلیم»، «چنگالی»، «اشکنه گوجه»، «آش خمیر» و «خورشت گوجه‌ریز» را امتحان کنید. طعم لذیذ این خوراکی‌ها برای همیشه زیر دندان شما باقی بماند.



معماری بی‌نظیر فارسیان 

ظرافت‌های معماری این روستا نسبت‌ به روستاهای همجوار زبانزد خاص و عام است. به رغم اینکه جمعیت چندانی ندارد، در بسیاری از کوچه‌های روستا یک تنور ایجاد شده تا اهالی برای تهیه نان راه زیادی را در کوچه و پس‌کوچه‌های روستا طی نکنند. مسئولیت نگهداری این تنورها در میان اهالی هر محله تقسیم شده و هر روز یکی از همسایه‌ها به تنور رسیدگی می‌کند. جالب است بدانید در کنار معماری پلکانی برای خانه‌های روستا، مقدار زیادی از کوچه‌ها نیز سقف دارند. بالای این کوچه‌ها یکی از اهالی زندگی می‌کند و پایین آن در اختیار همه مردم روستاست. در زبان محلی به این راهروها، «سابات» می‌گویند. ساخت این «سابات‌ها» داستان خاص خودش را دارد.

در واقع می‌شود گفت این تونل‌ها، پناهگاه امنی برای رفت و آمد در روزهای بارانی است. البته از قرار معلوم سال‌ها پیش که در این روستا خبری از آب لوله‌کشی نبود، دخترکانی که آب از چشمه می‌آوردند، برای گذر از میان قسمت‌های مختلف روستا به چشمه از این «سابات‌ها» عبور می‌کردند. به همین دلیل نیز در قسمت‌هایی از این مسیرها، مکانی با نام «دخترنشین» قرار دارد. این مکان برای نشستن و استراحت دخترکانی است که ظرف سنگین آب را حمل می‌کردند. هرچند این روزها خبری از آوردن آب از چشمه در این روستا نیست؛ اما باز هم بعدازظهر که فرا می‌رسد زنان و دختران روستا به همراه کودکان در مکان این «دخترنشین‌ها» دور هم جمع می‌شوند و خستگی در می‌کنند.

صنایع دستی روستای فارسیان گلستان

موسیقی جایگاه ویژه‌ای در روستای فارسیان دارد. سازهای مورد استفاده در روستا شامل نی، دوتار شمال خراسان، سرنا و تنبک است. علاوه بر کاربرد در زندگی روزمره، سرنا و تنبک در مراسم عروسی و نی در مراسمات عزاداری هم مورد استفاده قرار می‌گیرند. از هنرهای سنتی و صنایع دستی روستا هم می‌توان به پرده گل‌دوزی، چادر شب‌بافی و دوخت لباس‌های کرباس اشاره کرد. نان محلی، شال و چادر شب، نوعی حوله از جنس ابریشم مصنوعی، انواع خشکبار و ترشیجات از جمله سوغاتی‌هایی است که در این روستا یافت می‌شوند. گفتنی است فارسیان برنج خوب و مرغوبی هم دارد که با آب چشمه کشت می‌شود، ولی کاشت و برداشت آن دیر انجام می‌گیرد.

آداب و رسوم روستای فارسیان گلستان

چنان‌که گفتیم در گذشته‌های دور اقوامی از عشایر استان فارس و سبزوار بـه این روستا مهاجرت کردند و زبان‌های فارسی و ترکی قزلباش را به این روستا آوردند. پس از گذشت حدود هزاران سال، اهالی روستا همچنان به اصالت خود پایبند بوده و هنوز هم به زبان ترکی (قزلباش) با هم صحبت می‌کنند. ساکنین روستا، فرهنگ و آداب و رسوم خاص خود را دارند.  اهالی روستا را بازماندگان طایفه‌هـایی تشـکیل مـی‌دهنـد کـه درحال حاضر به لحاظ ساختار اجتماعی از میان رفتـه و در چـارچوب خـانواده‌هـایی مانند محمودی‌ها، گیلکی‌ها، تنگلی‌ها و رمدان لرهـا در جـای‌جـای روستا سکونت دارند.



آیین‌های زیادی در روستا وجود دارد که بیشتر آنها مربوط به نوروز و آغاز سال نو هستند. تخم‌مرغ زنی یک بازی محلی است که از دو ماه مانده به عید در معابر اصلی روستا برگزار می‌شود. مراسم خاله‌خاله هم مربوط به ۱۰ روز پایانی سال است و طی آن کودکان با شعرخوانی در کوچه‌ها از بزرگترها هدیه می‌گیرند. کشتی‌گیری مردان روستا در معابر اصلی، تاب‌بازی و آوازخوانی دختران و نواختن موسیقی‌های محلی هم از دیگر آیین‌های نوروزی روستای فارسیان‌اند. از جمله مراسمات نمایشی در روستا هم می‌توان به خروس جنگی و گاوبازی که مبارزه‌ی دو گاو با شاخ‌های تیز است اشاره کرد.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • سنگین‌ترین جریمه تاریخ برای سرمربی فولاد!
  • «محمد پورجعفری» یک نمایش جنایی به صحنه می‌برد
  • عرضه روایت ترس سربازرس مگره در بازار نشر
  • فارسیان، پلکانی به بلندای تاریخ
  • به نشر با ۷۸۲ عنوان در نمایشگاه کتاب حاضر می‌شود
  • ادی هاو به رکورد ۱۰۰ بازی به عنوان سرمربی نیوکاسل در لیگ برتر رسید
  • عجیب‌ترین حادثه تاریخ در مکانیکی؛ کتک زدن یک کارگر با جارو توسط مرسدس بنز! + ویدئو
  • انتشار کتابی از عدنان غُریفی در اولین سالگرد درگذشتش
  • عملیات وعده صادق نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی است
  • ما جز با رعیتِ خود دیگر با کسی جنگ نداریم!